باخیش
جمعه 11 اسفند 1391
بؤلوم | یازار : qaradağlı
+ به یه ن

 

اخيراً مشاهده ميشود كه در برخي از سايتها و وبلاگ‌ها، بعضي‌ها تحليل‌ها و برداشت‌هاي خاصي از نظرات علمي استاد دكتر حسين محمدزاده صديق در كتاب «فرضيه‌ي زبان آذري و كسروي» مي‌كنند و از آن جا كه كتاب در دسترس جوانان نيست تا خود، آن را با دقت علمي بخوانند، جهت رفع شبهات به محضر استاد رسيديم و اين شبهات را به صورت سؤال خدمت ايشان مطرح كرديم. متن سوال و جواب با استاد را در ادامه مي‌خوانيد.

سيد احسان شكرخدايي


(گفتگويي كوتاه با دكترح. م. صديق در زمينه‌ي بازخوردهاي انتشار كتاب فرضيه‌ي زبان آذري و كسروي)

سوال 1: استاد! در كتاب شما آيا قوم يا زباني با نام آذري معرفي شده است؟

من با مستندات كافي و با تكيه بر داده‌هاي متون تاريخي جهان اسلام و يافته‌هاي نوين ديرين كاوي، در اين كتاب توانسته‌ام ثابت كنم كه در تاريخ، قوم و زباني با نام «آذري» هيچ گاه وجود نداشته است. ادعاي كسروي نيز مبني بر وجود قوم و زباني با نام آذري فرضيه‌اي بيش نيست كه تا كنون به اثبات نرسيده است. يعني اين فرضيه كه گويا قبل از زبان تركي، در آذربايجان زباني يا نيم زبان و يا گويشي با نام «آذري» وجود داشته، تبديل به حكم نشده است و در حد يك فرضيه باقي مانده است و خود كسروي بعدها اعتراف كرد كه در طرح اين فرضيه اغراض و مقاصد سياسي داشته است. من نام كتاب را هم «فرضيه‌ي زبان آذري» گذاشته‌ام.

 سوال 2: درباره‌ي نمونه‌هايي كه به عنوان متن‌هاي زبان آذري آورده مي‌شود، چه مي‌فرماييد؟

تمام نمونه‌هاي شعر و نثر كه كسروي و شركاي او در هفتاد سال اخير براي زبان موهوم آذري آورده‌اند، منسوب به گويش‌‌هاي تاتي، تالشي، كردي، هرزني، گيلكي و غيره است كه قلم به دستان غيرتمند و دانشي‌مردان معاصر اين اقوام اخيراً خود زبان به اعتراض گشوده‌اند و اين نمونه‌ها را به خودشان بازگردانده‌اند. يعني اكنون ديگر براي اين زبان موهوم، كسي نمي‌تواند متن (text) نشان دهد.

 سوال 3: به نظر شما آيا مي‌توان الان به مردم و اهالي آذربايجان نام «آذري» اطلاق كرد؟

ببينيد، اشتباه نكنيد. اكثريت ما مردم ساكن آذربايجان (منهاي برادران تالش، تات، كرد و غيره) ترك هستيم و در سر تا سر ايران اسلامي حضور داريم و زبانمان هم تركي است كه در نوع‌بندي زبان‌هاي تركي جزو شاخه‌ي «تركي غربي» به حساب مي‌آيد. اصلاً قومي با نام «آذري» وجود نداشته است كه ما هم با آن نام ناميده شويم. استفاده از اين عنوان براي اطلاق به مردم و زبان ما، سوء استفاده‌ي سياسي رژيم پهلوي در ايران و سياست سوسياليستي در شوروي سابق از 1920 به بعد بوده است. اگر به هر تقدير اين اصطلاح جاافتاده است و تعبيراتي نظير تركي آذري، موسيقي آذري، رقص آذري، آشپزي آذري و غيره اكنون رايج است، در اين اصطلاحات هدف گوينده انتساب اين موارد به قوم موهوم «آذري» نيست بلكه نوعي منسوبيت به كلمه‌ي «آذر» است كه ظاهراً به عنوان مخفف كلمه‌ي آذربايجان به كار مي‌رود و من ثابت كرده‌ام اين كلمه خودش نيز تركي‌الاصل است و مستندات علمي آن را در كتاب آورده‌ام. ما تركان با ديگر اقوام ساكن آذربايجان، آذربايجاني حساب مي‌شويم نه «آذري».

 سوال 4: بعضي‌ها ادعا مي‌كنند كه كلمه‌ي «آذري» نمي‌تواند تركي باشد؟

اين بعضي‌ها اشتباهشان در آن جاست كه مرعوب ادعاهاي به ظاهر علمي كارگزاران تركي‌ستيز رژيم پهلوي شده‌اند و اين كلمه را اصطلاحاً اوستايي، پهلوي، آريايي و غيره مي‌شمارند و توان علمي رد آن را ندارند. من در كتاب نشان داده‌ام كه كلمه‌ي «آز+ ار» تركي است و ربطي به كلمه‌ي «آذر» اصطلاحاً اوستايي ندارد. يعني ما در اين جا با دو كلمه و دو اشتقاق رو در رو هستيم: نخست كلمه‌ي «آذري» با ريشه‌ي باصطلاح فارسي و دوم كلمه‌ي «آز+ ار» با ريشه‌ي تركي.

گذشته از آن، من نشان داده‌ام كلمه‌ي «آذر» هم كه آن را باصطلاح اوستايي و يا چيز ديگر مي‌نامند، خود با ريشه‌ي تركي «آتماق» و «آتش» قرابت دارد.

 سؤال 5: به نظر شما چرا برخي‌ها مي‌خواهند در اين زمينه شبهه افكني كنند؟

در كتاب من شبهه‌اي وجود ندارد. مطالب بسيار صريح و روشن و متكي به مستندات و دلايل و مدارك علمي كافي بيان شده است. اگر دقيق خوانده شود، واهي بودن «تئوري زبان و قوم آذري» روشن خواهد شد. من نشان داده‌ام حتي اساس و بنياد نظريه‌ي كسروي و شركاي او كه لفظ «الاذريه» در متون عربي است، پا در هوا است. زيرا وقتي خود اين كلمه هم تركي الاصل باشد، اين فرضيه چون حبابي جلوه خواهد كرد.

 سؤال 6: آيا در كلمه‌ي «آذري» ياي نسبت وجود ندارد؟

البته وجود دارد. يعني منسوب به آذر، مثل «بهاري» يعني منسوب به بهار. اما همين ياي نسبت هم كه در گويش پهلوي به صورت «ايگ ig» بوده است، به نظر مي‌رسد با پي افزوده‌ي چهار شكلي ıq/ ig/ uq/ ük در تركي باستان همريشه باشد. اين يك بحث ظريف علمي است و در حوصله‌ي مصاحبه نمي‌گنجد، من در كتاب خودم، اين يافته‌هاي علمي را به طور تفصيل به بحث گذاشته‌ام.

 سؤال 7: بعضي‌ها برداشت كرده‌اند كه شما خواسته‌ايد بگوييد كه مردم آذربايجان، آذري هستند و نه ترك.

اين برداشت آنان است. برداشت آزاد است و محترم. اما به شما توصيه مي‌كنم در چنين شرايطي فوري به كتاب مراجعه بفرماييد تا صحت و سقم «برداشت» را ارزيابي كنيد.

 سؤال 8: به خاطر نشر اين كتاب، كساني به شما جسارت كردند . . .

من اين موارد را كه اشاره مي‌كنيد، نه مي‌بينم و نه مي‌شنوم، واقعا وقت هم ندارم كه به آن‌ها بپردازم. به مرتكبين پلشت‌نگاري‌ها آدم‌هايي مثل خودشان بايد پاسخ دهند. شما را هم توصيه به نزاكت قلمي مي‌كنم. براي من اين مهم است كه توانستم ثمره‌ي چهل سال كاوش‌هاي علمي خود را در يك مسأله‌ي بسيار مهم و حياتي مردم آذربايجان با اخذ مجوز رسمي و با رو سفيدي كامل و فراخي پيشاني انتشار دهم.  

اين كتاب در حال حاضر در جمهوري آذربايجان، تركيه و اروپا ترجمه مي‌شود. من با خارج از كشور كاري ندارم، دوست دارم در داخل كشور خودمان در بوته‌ي نقد قرار بگيرد اما در اين دو سالي كه از انتشار آن مي‌گذرد، كسي نتوانسته است آن را نقد علمي كند. ظاهراً كتاب من به دليل صد در صد علمي بودن قابل نقد نيست. اين كتاب حاصل تمام مطالعات و تجربيات چهل ساله‌ي من در زمينه‌ي مورد بحث است. هر جمله‌ي آن مستند به سند علمي و مدلول مدرك و دليل متقن و معتبر است. اگر هوچي‌گري‌هايي را كه شما به آن اشاره كرديد، در نظر بياوريم، مي‌بينيم كه شركاي كسروي نمي‌توانند بپذيرند كه نيم قرن دروغ گفته‌اند. وظيفه‌ي محقق مستقل فقط دروغ نگفتن است و بس.

يك محقق مستقل كه براي كسي يا جايي كار نمي‌كند و مديون كسي نيست، فقط تعهد اخلاقي و انساني دارد كه در تحقيقات خود دروغ نگويد و اگر اشتباه كرده باشد در رفع آن بكوشد. رعايت كردن احساسات كاذب و تعلقات سياسي، حزبي و گروهي و بزرگداشت پهلوان‌پنبه‌ها وظيفه‌ي محقق نيست. كسروي با نبوغي ذاتي كه داشت، متأسفانه با تكيه بر تعلقات سياسي خود، چنين فرضيه‌اي را پيش كشيد و نزديك نيم قرن جهان زبانشناسي ايراني را سر در گم و گيج كرد و به قول معروف «همه را سر كار گذاشت.» اكنون وقت آن رسيده است كه همه به اين واقعيت اعتراف كنند وگرنه با هوچي‌گري و جوسازي عرض خود مي‌برند و زحمت ما مي‌دارند. تركي و فارسي دو بال نيرومندي است كه حكمت اسلام در ايران با آن دو گسترش يافته است و اتحادي كه ما تركان با ساير اقوام ايراني داريم به همين دليل است كه گسست پيدا نمي‌كند. يعني وحدت ما الاهي، ديني، مذهبي، عقيدتي، آرماني و انقلابي است و اين وحدت خدشه‌پذير نيست. چنان كه سياسي‌بازان ملي‌گرا و شركاي كسروي با انتشار حداقل يكصد عنوان كتاب در باصطلاح اثبات «زبان آذري» نتوانستند موجب تفرقه و تجزيه شوند و من به عنوان يكي از فرزندان مسلمان اين مرز و بوم، امروز مي‌توانم افتخار كنم كه اين دروغ بزرگ را بر ملا و اين جعل و تحريف به ظاهر علمي را افشا كردم و مانعي براي پيشروي نفاق‌افكنان و تجزيه‌خواهان ملي‌گرا ايجاد نمودم. خداوند ياور صالحان و راست‌گويان است.